ع.ش.ق سه کلمه تا عشق
 
 
شنبه 28 آبان 1390برچسب:, :: 22:11 ::  نويسنده : ice_kiss

يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور
كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
اي دل غمديده حالت به شود دل بد مكن
وين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر كشي اي مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت
دايما يكسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نوميد چون واقف نه از سر غيب
باشد اندر پرده بازيهاي پنهان غم مخور
اي دل ار سيل فنا بنياد هستي بر كند
چون ترا نوحست كشتي بان ز توفان غم مخور
در بيابان گر بشوق كعبه خواهي زد قدم
سر زنشها گر كند خار مغيلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناكست و مقصد بس بعيد
هيچ راهي نيست كانرا نيست پايان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقيب
جمله ميداند خداي حال گردون غم مخور
حافظا در كنج فقر و خلوت شبهاي تار
تا بود وردت دعا و درس قران غم مخور



شنبه 28 آبان 1390برچسب:, :: 21:57 ::  نويسنده : ice_kiss

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد .

 رنج این عشق آن را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به او نمی یافت .

مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت ،

به او گفت : پادشاه ، اهل معرفت است ، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغت می آید .

جوان ، به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت .

روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان بنده ای با اخلاص از بندگان خداست .

 در همان جا از وی خواست تا به خواستگاری دخترش بیاید .

جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد .

همین که پادشاه از مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نامعلوم رفت . ندیم پادشاه از رفتار وی تعجب کرد و به جستجوی جوان پرداخت .

 بعد از مدت ها جستجو او را یافت . گفت : " تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی ؛ چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد ، از آن فرار کردی ؟ "

جوان گفت : " اگر بندگی دروغین که به خاطر رسیدن به معشوق بود ، پادشاهی را به در خانه ام آورد ،

 چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه ی خویش نبینم ؟



جمعه 27 آبان 1390برچسب:, :: 15:17 ::  نويسنده : ice_kiss

گاه دلتنگ می شوم

دلتنگتر از همه دلتنگی ها

گوشه ای می نشینم

و حسرت ها را می شمارم

و باختن ها را،

و صدای شکستن ها را...

نمی دانم من کدام امید را ناامید کرده ام

و کدام خواهش را نشنیدم

و به کدام دلتنگی خندیدم

که این چنین دلتنگم.

دلتنگم، دلتنگ...!



جمعه 27 آبان 1390برچسب:, :: 15:16 ::  نويسنده : ice_kiss

از دریا پرسیدم:که این امواج دیوانه ی تو از کرانه ها چه میخواهند؟

چرا اینان پریشان و در به در سر بر کرانه های از همه جا بی خبر می زنند؟

دریا در مفابل سوالم گریست! امواج هم گریستند...

آن وقت دریا گفت: که طعمه ی مرگ تنها آدمها نیستند امواج هم مانند آدمها می میرند و این امواج زنده هستند که لاشه ی امواج مرده را شیون کنان به گورستان سواحل خاموش می سپارند!



جمعه 27 آبان 1390برچسب:, :: 15:15 ::  نويسنده : ice_kiss

ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو،
همه چیز را فراموش می کردم.

کاش کودک بودم تا شبها قبل از اینکه بفهمم چه کسی برایم لالایی گفته،
عمیق ترین خواب دنیا را داشتم.وصبح ها با خمیازه وعشوه ای کودکانه،
بعد از همه از خواب برمی خواستم.

ای کاش کودک بودم ، تا هر وقت دلم می گرفت با صدای بلند گریه می کردم
و داد می زدم تا همه درد مرا بفهمند.

ای کاش کودک بودم ، تا عروسکهایم را در اختیار می گرفتم و
هر گونه که دوست دارم با آنها بازی می کردم و هیچ وقت عروسک هیچ کس نمی شدم.

ای کاش کودک بودم ،تا بزرگ ترین شیطنت زندگیم نقاشی روی دیوار بود.

ای کاش کودک بودم ، تا از ته دل می خندیدم،
نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم.

ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو،
همه چیز را فراموش می کردم.

ای کاش کودک بودم ، تا سرنوشت مرا به بازی نمی گرفت و شکست را درک نمی کردم.

ای کاش کودک بودم ، تا وسوسه کاری به من نداشت و احساس مرا اسیر خود نمی کرد.

ای کاش کودک بودم ، تا شاید معصومیت چشمانم در تو اثر می کرد.

ای کاش کودک بودم ، تا هیچ گاه تو را نمیخواستم و دلم برایت تنگ نمی شد.

چه زود بزرگ شدم !

سالها می گذرد ولی من هنوز کودکم...



جمعه 27 آبان 1390برچسب:, :: 15:14 ::  نويسنده : ice_kiss

هنوز خاطراتت

 

زیر باران

 
 

نفس هایم را تازه می کند

 

 می نویسم باران

 

تن تب دار پنجره بی قرار می شود

 

می نویسم باران

 

گونه های سرخ از آتش شرمم ، شعله می گیرد

 

 می نویسم باران

 

تو لبخند می زنی

 

باران می گیرد

 

سکوت شیشه می شکند

 

و گونه هایم دل می بندد به نیم دایره ی لب هایت

 

گاهی فکر میکنم وقتی باران می بارد خداست که می بارد ...

و وقتی برف می بارد خدا زیباتر می بارد ، روی شانه هایت می نشیند

و تو آرام آرام خیس میشوی خیس خدا ...

اما گاهی بر آنی که زودتر از آن معرکه بگریزی زیر طاقی سقفی ، جایی ...

و خدا همچنان می بارد روی طاق ، سقف ، درخت و همه چیز ...

خوش به حال باران که روی شانه هایت آرام می گیرد...

خوش به حال باران که دستهایت را به سویش دراز میکنی...

خوش به حال باران که دوستش میداری...

خوش به حال باران که...

باران نمی شوم که نگویی:

با چه منتی خود را به شیشه می کوبد

تا پنجره را باز کنم و نیم نگاهی بیندازم ،

ابر می شوم که از نگرانی یک روز بارانی هر لحظه پنجره را بگشایی

و مرا در آسمان نگاه کنی ....




جمعه 27 آبان 1390برچسب:, :: 15:13 ::  نويسنده : ice_kiss

لحظه خدافظی به سینه ام فشردمت
اشک چشمام جاری شد دست خدا سپردمت
دل من راضی نبود به این جدایی نازنین
عزیزم من و ببخش اگه یه وقت آزردمت
گفتی به من غصه نخور می رم و برمی گردم
همسفر پرستوها می شم و بر می گردم
گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی
گفتی تا چشم هم بزنی میرم و بر می گردم

عزیز رفته سفر کی برمی گردی
چشمونم مونده به در کی برمی گردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای زحالم بی خبر کی برمی گردی

غمگین تر از همیشه به انتظار نشستم
پنجره امیدمو هنوز به روم نبستم
پرستوهای عاشق به خونشون رسیدن
اما چرا عزیز دل هرگز تورو ندیدم
گفتی به من غصه نخور میرم و برمی گردم
همسفر پرستوها میشم و بر می گردم
گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی
گفتی تا چشم هم بزنی میرم و بر می گردم
عزیز رفته سفر کی برمی گردی
چشمونم مونده به در کی برمی گردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای زعالم بی خبر کی برمی گردی
عزیز رفته سفر کی برمی گردی
چشمونم مونده به در کی برمی گردی

رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای زعالم بی خبر کی برمی گردی
عزیز رفته سفر کی برمی گردی
چشمونم مونده به در کی برمی گردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای زعالم بی خبر کی برمی گردی



جمعه 27 آبان 1390برچسب:, :: 15:12 ::  نويسنده : ice_kiss

نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو

چشماتو می بندی و دوباره می بینی منو

پربغض جمعه های ناگزیر وبی صدام

خیلی خستم باورم کن دنیا زندون برام

توی کوره راه چشمام عطر بارون بوی سیبی

واسه عاشقونه موندن  تو همون حس غریبی

تو همون حس غریبی که همیشه با منی

تو بهونه هر عاشق واسه زنده موندنی

می دونم هنوز اسیرم تو حصار لحظه ها

کاش می شد با یه اشاره تو ازاد می شدم

با توام که گفته بودی غصه هام تموم می شن

پس کجایی که بیایی منو بگیری از خودم

منو بگیری از خودم

ناجی ترانه ها منو به واژه ها ببخش

این حقیرو به سخاوت شب و دعا ببخش

نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو

چشماتو می بندی و دوباره می بینی منو

پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام

خیلی خسته ام باورم کن دنیا زندون بران

توی کوره راه چشمام عطربارون بوی سیبی

واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی

توهمون حس غریبی که همیشه با منی

تو بهونه ی هر عاشق واسه زنده موندنی



جمعه 27 آبان 1390برچسب:, :: 15:12 ::  نويسنده : ice_kiss

باز شب شد چقدر تنهایم گفته بودی كه شبی می آیم
باز شب شد و از پنجره ام همچنان راه تو را می پایم
كنج این پنجره ها شب همه شب منم و گریه و های و هایم
پشت این پنجره ها تا به سحر پنجه بر پیكر شب می سایم
نكند بیهوده عمر خود را پشت این پنجره می فرسایم
نكند بیهوده تكرار شود قصه ی چشم به راهی هایم
باز چون دیشب و شب های دگر می روم پنجره را بگشایم
باز شب شد شب و از پنجره ام همچنان راه تو را می پایم...



جمعه 27 آبان 1390برچسب:, :: 15:11 ::  نويسنده : ice_kiss

خواهم تو شوی،محبوب دلم
                  چون نرگس من، دیوانه ی من
                                روید رخ من،سویت ره من
                                            هستی چوبهشت،کاشانه ی من
                                             پروانه ی من،پروانه ی من
                              بی توچه کنم،مستانه ی من
                آوای تو شد،هم نغمه ی من
ای لاله ی من،بردی دل من
                 پروانه ی من،پروانه ی من
                                بی تو چه کنم،مستانه ی من
                                               آوای تو شد،هم نغمه ی من
                                                             ای لاله ی من،بردی دل من



درباره وبلاگ


دوست گلم به وبلاگ خودت خوش اومدی
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و آدرس 3-kalametaeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4042
بازدید دیروز : 509
بازدید هفته : 4609
بازدید ماه : 4551
بازدید کل : 205598
تعداد مطالب : 1812
تعداد نظرات : 208
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->